سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها معبود من

کوچیک که بودم، یه جوجه خریدم
وفتی هوا تاریک شد اون شروع کرد به جیک جیک کردن
صداش خیلی بلند بود و نمیزاشت بخوابیم
من هم رفتم از تو قفس آوردمش و گذاشتمش کنار بالشم
صداش افتاد و من هم خوابم برد
وقتی از خواب بیدار شدم بنده خدا له شده بود و مرده بود
...

بعضی وقتها ما آدم ها هم شبیه به این جوجه عمل میکنیم
یعنی به خاطر اینکه از تنهایی در بیایم و یا برای به دست آوردن چیزهای دیگه همش به خدا التماس میکنیم
خدا به ما نگاه میکنه و میگه بچه جون به صلاح تو نیست!
اما ما دوباره اصرار میکنیم و به گردابی می افتیم که فقط دوباره خدا میتونه کمک کنه که در بیایم
خیلی وقتها هم اینطوری نیست! یعنی بعضی ها واقعا دیگه نمی تونن از گردابی که درست کردن در بیان و تا حد مرگ و شاید مرگ هم پیش میرن

پ-ن-1- به نظر من ........ آدم کسی هست که یک نفر رو واقعا دوست داره و طرف مقابل اصلا اون رو دوست نداره!


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/14ساعت 3:14 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت