سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها معبود من

پارسال ماه رمضون رفتم جایی نماز بخونم
نماز ظهر بود و بیش از 70 نفر آدم تو اون نماز خونه بودن
آخوند اونجا نماز ظهر رو شروع کرد و رکعت سوم تشهد گفت
من که مطمئن بودن که رکعت سومه بلند شدم (چون خودم رکعت دوم به نماز رسیده بودم) و همه با آخونده تشهد گفتن و سلام دادن و خلاصه نماز چهار رکعتی رو سه رکعت خوندن!
برام خیلی جالب بود که این همه آدم حواسشون کجا بوده. از یه طرف به خودم میگفتم چرا بحول الله نگفتی که بقیه بلند شن؟ خلاصه داشتم از خنده میمردم و خیلی هم کنجکاو شده بودم که آخرش چی میشه؟
از یه طرف هم مطمئن بودم که اگر رکعت دوم به نماز نرسیده بودم من هم مثل اونها نماز رو تموم میکردم
خلاصه بعد از نماز همهمه شد و هرکس با بغل دستیش شروع کرد به صحبت کردن
و آخوند رو متقاعد کردن که نماز رو سه رکعت خونده و دوباره نماز ظهر رو اقامه کرد
مهم نیست که آخوند اشتباه کرد. مهم اینه که اون هفتاد نفر بقیه حواسشون کجا بوده؟
واقعا چه نمازیه که ما میخونیم؟
یا خمیازه میکشیم یا حواسمون جای دیگس
یه آیه از قرآن در وصف امثال من نازل شده که بین من و منافقان فرقی نذاشته
"و اذا قامو الی الصلاه قامو کسالی" منافقین هرگاه به نماز می ایستند، با بی حالی و کسلی نماز را میخوانند...


پ ن 1- شاید این مطلب ادامه داشته باشه، شما ادامش رو بنویسید! یا حداقل یه کم فکر کنید
پ ن 2- ماه رمضان دوباره داره میاد. خدا کنه که خداوند یه لطفی کنه قد یه نوک انگشت حال عبادت به ما بده
من تشنگی و گشنگی اجباری نمیخوام
من یه جز قرآن خوندن از روی عادت نمیخوام
من فقط ...


نوشته شده در دوشنبه 90/5/3ساعت 2:21 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت