خیلی سخته که انسان در مورد کاری، تسلیم امر خدا بشه
در قرآن هست که پیامبر به دختری گفت: با فلان کنیز ازدواج کن
اون دختر بخاطر شرایط خوبی که داشت قبول نکرد و گفت: من کجا و اون کنیز کجا؟
بعد آیه نازل شد که "خداوند و پیامبرش خیر و صلاح شما را میخواهند"
یعنی خیر دختر این بود که با اون کنیز ازدواج کنه
بعضی وقتها ما در مورد کاری مطمئن هستیم که خدا چطوری میخواد ولی هیچ رقمه حاضر نیستیم زیر بار بریم
مطلب دوم:
دو سال پیش پاچه کوتاه مد بود
خانومها زحمت کشیدن و پاچه های شلوارشون رو کوتاه کردن
بعضی دختر خانومها هم از ترس پدر و مادرشون می اومدن بیرون از خونه و پاچه شلوارشون رو میزدن بالا(به عینه دیدم!)
پارسال هم آستین کوتاه مد شد
باز هم خانومها زحمت کشیدن و اینبار به جای پاچه، آستین هاشون رو زدن بالا( خدا رو شکر که حداقل پاچه ها اومد پایین)
امسال هم شلوارهای تنگ و رنگی مد شد
و سال بعد هم حتما چیز دیگه ای رو برای این خانومها در می آرن!!
اما کسانی که دو سال پیش پاچه هاشون بالا بود و به قول خودشون مد روز بودن، وقتی الان عکس های اون زمان رو نگاه میکنن میگن " چقدر ...... بودیم ما "
و شاید الان کسانی که شلوارهای رنگی میپوشن، چند سال دیگه که عکس هاشون رو ببینن، خودشون مسخره کنن خودشون رو!
ولی اگر واقعا عاقل باشیم میبینیم که " پیروی از مد همیشه هم خوب نیست"
مطلب سوم:
امروز دیدم یه پیر مرد و پیر زن دستشون رو دادن به هم و مثل دوتا قناری دارن تو کوچه راه میرن
من که از روبه روشون داشتم رد میشدم، نگاهم مات و مبهوت به دستهاشون شده بود
اول با خودم گفتم " جون مادرت ببین چه دل خوشی دارن اینا "
ولی بیشتر که فکر کردم دیدم واقعا چقدر آدم باید به عشقش پایبند باشه که تو این سن هم با همسرش عشق بازی کنه!!؟؟
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |