تازه دیپلم گرفته بودم که رفتم سربازی
به ادامه درس و تحصیل تو دانشگاه علاقه ای نداشتم چون اعتقادم این بود که درس و دانشگاه دیگه هیچ بار علمی برای من نداره و فقط وقت خودم رو تلف میکنم و اگر کار کنم حداقل یه پولی در آوردم و عمرم تلف نمیشه
از سربازی که برگشتم رفتم سرکار و حقوق نسبتا خوبی داشتم تا حدی که همون سال یک پژو 206 خریدم
خلاصه سرتون رو درد نیارم
یه روز پدرم بهم گفت یه دختر خوب برام پیدا کردم، میخوای با پدرش صحبت کنم؟
گفتم حرفی نیست،
بعد از چند روز گفت من با خانوادشون صحبت کردم. دختره گفته من دانشجو هستم و یه جوری تحصیلاتش رو به رخ ما کشیده بود و اینکه تو دیپلمه هستی!
وقتی بابام اینا رو بهم گفت خیلی ناراحت شدم. گفتم لااقل انقدر ارزش نداشتم که یک بار من رو ببینن؟
یعنی مدرک تحصیلی انقدر تو شخصیت و فهم و شعور آدمها تاثیر گذاره؟
یا شاید هر کس که دیپلم داره، بی عقل و نفهمه؟ هان؟
اونروز انقدر با خودم کلنجار رفتم که گفتم به خاطر این موضوع هم که شده باید درس بخونم.
خلاصه حدود پنج سال از اون قضیه گذشت و ما شدیم آقای مهندس اون هم از نوع کامپیوتر
اما حالا هم فکر میکنم با مدرک مهندسی، هیچ چیز نه به فهم و شعور من اضافه شد و نه از لحاظ عقلی فرقی کردم. دروغ نگم ، دانشگاه واقعا هیچ بار علمی هم نداشت و فقط وقت من رو تلف کرد. از هرکدوم از بچه ها هم که فارغ التحصیل شدن میپرسیدی، میگفتن هیچ بار علمی برای ما نداشت و هرچی یاد گرفتیم از کار عملی بیرون از دانشگاه بود.
حالا با این تفاسیر چرا بعضی از ما مدرک تحصیلی رو جزء معیارهای خودمون برای ازدواج قرار میدیم؟
چرا ایمان و اعتقادات و اخلاق در درجات بعد از مدرک تحصیلی قرار گرفتن؟
کسی هست جواب سوالات من رو بده؟
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |