وقتی آستین هاتو تا آرنج میدی بالا...
وقتی موهاتو شنیون میکنی و روسری رو میدی تا نصف سرت...
وقتی مانتوهای رنگارنگ با این شلوار بی ریخت رنگی ها میپوشی...
موقشه که از خونه بزنی بیرون
چون فکر میکنی اون بیرون آدمهایی هستن که انتظار تو رو میکشن
تو در ذهن خودت با جلوه ترین دختر روی زمین هستی و خودت رو با ملکه انگلیس مقایسه میکنی
فکر میکنی ایکس و ایگرگ دنبالت راه می افتن که ازت خواستگاری کنن؟ (البته اگه قصدت این باشه)
اما...
میبینی دوستت که پوشش چادر رو برای خودش انتخاب کرده بود و سنگینی رو به مد روز ترجیح داده بود، تعداد خواستگارهاش بیشتره. به نظر من اون از تو زیباتره، اما چون آرایش نداره خیلی دلربای دل آدمهای مریضی که دنبال تو هستن نیست

و در آخر
تعداد خواستگارهای اون میشه 10 برابر تو و یک ازدواج موفق انجام میده!
می دونی چرا؟

چون پسرها، دختری رو برای زندگی انتخاب میکنن که آفتاب ندیده و سنگین باشه
اینو یادت باشه:
تو ذات ذهن پسرها اینه، ..دختری که سنگین تره از بقیه بهتره!

حالا تو با یکی از این آدمهای مریض ازدواج میکنی
و بعد از چند روز شیطون میاد تو ذهن این آفا پسر و میگه
از کجا معلوم خانوم شما قبلا با کسی رابطه ... برقرار نکرده باشه
و بعد از چند مدت زندگیت متلاشی میشه

نکته دوم در ذات عقلی پسرها:
کسی که با من دوست میشه، حتما با دیگران هم دوست میشه
یا..
کسی که با من دوست شده، قبلا با یکی دیگه دوست بوده

فکر نمیکنی بهتره کمی بیشتر به آیندت فکر کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پ-ن-1- خدای نکرده فکر نکنی با تو بودم...

نوشته شده در یکشنبه 91/6/5ساعت 11:32 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |