توی اتوبوس، ... رو به روی صندلی من.. قسم به روز در آن هنگام که آفتاب برآید (و همه جا را فراگیرد)، (1) و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد، (2) که خداوند هرگز تو را به خودت وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است! (3) و مسلما آخرت براى تو از دنیا بهتر است! (4) و بزودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوى! (5) آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! (6) و تو را گمشده یافت و هدایت کرد، (7) و تو را فقیر یافت و بىنیاز نمود، (8) حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن، (9) و سؤالکننده را از خود مران، (10) و نعمتهاى پروردگارت را بازگو کن! (11) چند شب پیش، کفشهام رو تو مسجد دزدیدن دیروز دسته عزاداری هیات ما به راه افتاد مشغول ساختن قسمتی از مسجد بود
از تهران با مادرش اومده بود قزوین برای آزمون فوق لیسانس
اومده بود که مواظب دخترش باشه .. . نکنه یه وقت دخترم گول بخوره و با کسی دوست بشه
صندلی سمت راستشون، دو تا پسر نشسته بودن
مادرش یه سوال از اون پسر پرسید
و این مادر مهربون، انقدر با آقا پسر حرف زد و گفتن و خندیدن که وقتی اتوبوس نزدیک کرج رسیده بود، پسره دست مادره رو گرفت!
فکر کنم کار برعکس شده بود،،،،
باید دختره مواظب مادرش میشد...
پ-ن-1- خیلی وقت ها ما میخوایم یک نفر رو پند و اندرز بدیم و به قول خودمون هدایتش کنیم
اما هرچی تلاش میکنیم اثری نداره و طرف مقابل آدم نمیشه
اینجاست که باید اول خودمون رو درست کنیم و بعد دیگران رو
پ-ن-2- پدر و مادری که توی جوونی هر کاری که دوست داشتین انجام دادین، انتظار نداشته باشین بچه هاتون بشن پرهیزکار
سوره مبارکه ضحی
پ-ن-1- چقدر به معانی آیات توجه میکنیم؟ آیه 3 رو ببینید چقدر زیباست.... چقدر ما در طی روز با این آیه ارتباط برقرار میکنیم؟ و خداوند ترا به خودت واگذار نکرده.. واقعا اگر ما حس کنیم که یک نفر دائم مواظب ماست و به ما کمک میکنه زیبا نیست؟
در عوض ما برای خدا چکار میکنیم؟ .... بهتر نیست یخورده تفکر کنیم؟
چقدر به آیه آخر عمل میکنیم؟ آیا نعمت هایی که خداوند داده رو بازگو میکنیم یا اینکه میگیم این نعمتها حاصل تلاش خودمون بوده؟
یک نفر تو خیابون بساط پهن کرده بود و لباس میفروخت. آخر شب که سود نسبتا زیادی کرده بود ، یک نفر بهش گفت به شکرانه این نعمت مقداری از این پول رو صدقه بده. گفت این همه صبح تا حالا زحمت کشیدم تو برق آفتاب جنس فروختم، حالا به این راحتی صدقه بدم؟
فردا که بساطش رو پهن کرد و مشغول فروش لباس شد، شهرداری بساطش رو جمع کرد
پ-ن-2- این روزها احساس میکنم نوشته هام بیشتر روی خودم تاثیر میگذاره تا روی دیگران!
وقتی یک جفت کفش جدید خریدم و از مغازه کفش فروشی اومدم بیرون،
یک برگه جریمه (30 هزار تومنی) روی شیشه ماشین بود
اون دزد فقط در اون لحظه فکر میکرد فقط کفش من رو دزدیده و خبر از آینده و برگه جریمه نداشت
بعضی وقتها ما هم مثل این آقای دزد فکر میکنیم
مثلا فکر میکنیم اگر در حق یک نفر بدی کنیم یا دلی رو بشکونیم ، فقط در همون لحظه یا زمان خاصه
اما فکر نمیکنیم که اون آدم یک عمر میتونه ما رو نفرین کنه
نمیدونیم بعضی از مریضی ها و بیماریهایی که میگیریم میتونه در اثر همون گناه باشه
پ-ن-1- بیاین تو لحظه لحظه زندگیمون، به عقوبت کارهایی که انجام میدیم فکر کنیم!
پ-ن-2- امام علی (ع) فرمودند: خاری که در پای انسان فرو میرود در اثر عقوبت اعمال اوست...
خیلی هاشون رو میشناختم که اصلا نماز هم نمیخوندن
با خودم گفتم به نظرت این عزاداری از اینا قبول میشه؟
آخه حدیثی شنیده بودم که آدمی که یک روز نمازش رو از روی عمد ترک کنه اسمش روی یکی از درهای جهنم نوشته میشه و آدمی که سه روز از روی عمد نمازش رو ترک کنه نیاز به غسل و کفن نداره و میشه همینطوری دفنش کرد
بعد گفتم خوب فکر کردی مثلا خودت با این بار گناه و این نماز دست و پا شکسته ای که میخونی خیلی آدم خوبی هستی؟
و دعا کردم که عزاداری ما رو درهم بخرن و سوا نکنن!
یک روز پیامبر داشت این آیه رو تلاوت میکرد که اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نبود، احدی از شما از گناه پاک نمیشد (سوره نور آیه 21) یعنی هیچکس نمیتونه بدون فضل خدا وارد بهشت بشه
بعد یه نفر از اصحاب بلند شد گفت: حتی شما؟ و پیامبر گفت بله، حتی من!
و از همین یک آیه میتوانیم بفهمیم که اوضاع خیلی پسه
و خداوند در آیات دیگرش شرط دیگه ای گذاشته و گفته کسی که بتونه اعمال صالحش رو تا اون دنیا با خودش بیاره
آخه پیامبر شبی که به معراج رفته بود دید که باغ و بوستان هایی رو دارن میسوزونن
پرسید پس چرا اینها رو بنا کردید که حالا بسوزونید؟
جواب دادند " اینها اعمالی بود که بندگان مومن خدا انجام دادند و بواسطه گناهی که کردند آنها را نابود میکنیم "
پ-ن-1: خدا به همه ما رحم کنه!!!!!!
که دقایقی بعد، بانوی جلیل القدری وارد مسجد شد
نگاهش به او خیره شد... انگار تا به حال کسی به این زیبایی ندیده بود
و جوان ما ناخودآگاه یک دل نه و صد دل عاشق اون دختر شد
هرچی گفتند تو کجا و این دختر کجا حرف تو گوشش نرفت
شب و روز کارش شده بود گریه و فکر کردن
و بالاخره هرطوری که بود جریان عاشق شدنش رو به گوش اون دختر رسوند
و اون دختر برای جوان عاشق پیشه ما فقط یک شرط گذاشت
و گفت اگرمیخوای به من برسی باید چهل شب پشت سر هم نماز شب بخونی و اگر موفق شدی من باهات ازدواج میکنم
اون جوون با تمام جون و دل این شرط رو قبول کرد و نماز شب خوندنش شروع شد
چند شب بیشتر نمونده بود که چهل شب تموم بشه و به عشقش برسه
ولی دیگه گریه هاش برای کس دیگه ای شده بود
اون عاشق خدا شد و گوهرشاد رو فراموش کرد
درست حدث زدید! گوهرشاد همون بانوی جلیل القدر قصه واقعی ماست که مسجدی رو به روی حرم امام رضا بنا کرد و الان من و شما اونجا نماز میخونیم
پ-ن-1: میگم بهتر نیست اینایی که از عشق های زمینی نمیتونن دست بکشن و فراموششون کنن، فقط برای یک شب فرموده گوهرشاد رو عمل کنن؟ ضرر نداره ها!
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |