سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها معبود من

یادمه تازه ذرت مکزیکی د مغازه های شهر تهران شده بود

هر وقت از کنار این مغازه ها میگذشتم، بوی ذرت حالم رو بهم میزد

تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم هر طور که هست یک لیوان از این ذرت بخرم و بخورم
بر خلاف بوی گندش، خیلی خوشمزه به نظرم اومد و شدم یک مشتری پر و پا قرص ذرت مکزیکی

حالا خیلی سخت شده که یک روز ذرت نخورم و بوی گندش هم برام تبدیل شده به بهترین بوی دنیا 
.....


خیلی اوقات شده ما از چیزی یا کسی بدمون میاد و حاضر نیستیم یک لحظه هم تحملش کنیم
اما وقتی مدتی باهاش هستیم و یا طعمش رو میچشیم ، ناخودآگاه عاشقش می شیم

لذت گناه

گناه هم همین شکلیه

مثلا شما شنیدید که هر نگاه به نامحرم مثل تیری می مونه که به قلب آدم اثابت میکنه.
یا این روایت رو خوندید که پیامبر فرموده: هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمه حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد
.

بعد شما تصمیم میگیرید که دیگه به نامحرم نگاه نکنید و باهاش شوخی نکنید. اما مدتی که میگذره، چشمتون میچرخه و از نگاه به نامحرم و شوخی با او لذت می برید. بعدش هم انقدر این گناه براتون شیرین میشه که ترکش براتون واقعا سخت میشه و فقط خدا باید رحم کنه که لذت این گناه رو از دل شما ببره بیرون.

پس تا زمانی که لذت و طعم گناه رو نچشیدید، ازش فاصله بگیرید

پ-ن-1- چه بسا چیزهای بسیاری که در نظر انسان قبیح است و وقتی دچار آنها میشود هیچ راه نجاتی برایش فراهم نمیشود و جهنم منزل و ماوای او میشود.


نوشته شده در یکشنبه 91/8/14ساعت 1:27 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

خدایا
کاش تو ایران هم مثل خارج عرف میشد دخترها از پسرها خواستگاری کنن
اونوقت من به اولین خواستگار پولداری که برام می اومد، جواب مثبت می دادم!!!

 

 

....


نوشته شده در دوشنبه 91/8/8ساعت 6:38 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

سلام بچه ها
من فوق لیسانس قبول شدم (مهندسی کامپیوتر- هوش مصنوعی)
اول که این شیرینی شما



میل کنید.. تعارف نکنید لطفا
دوم اینکه چند وقتی سرم شلوغه و مجبورم کرکره وبلاگم رو بکشم پایین

التماس دعا از همتون...


نوشته شده در دوشنبه 91/7/17ساعت 9:50 صبح توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

وقتی جلوی آینه ایستادم با خودم گفتم:
آخه تو چی از دخترهای دیگه کم داری؟
فقط کافیه به جای مقنعه ، شال سرت کنی
و به جای چادر، یک مانتوی کوتاه تنت کنی!
بعد یاد عکس زیر و نگاه های هوس انگیز نامحرمان افتادم

نگاه نامحرم

 و از این کار صرف نظر کردم
و چادر
م رو مثل یک گوهر گرانبها به سر کشیدم
و خودم رو مثل یک مروارید با ارزش درون این صدف جا دادم

پ-ن-1- من اگه دختر بودم، حتما چادر سر میکردم که از شر نگاه های هوس آلود نامحرم در امان باشم. (شاید پوشیه هم میزدم!)


نوشته شده در شنبه 91/7/15ساعت 1:44 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

گاهی وقتها بعضی ها فکر میکنن که من میخوام تو این وبلاگ از خودم تعریف کنم
مثلا بگم آدم خیلی با ایمانی هستم یا ... از این جور حرفها
دوستان عزیز
شما که من رو نمیشناسید
اصلا شاید این عکس من نباشه و من اصلا یک زن باشم که دارم برای شما مینویسم
من با شما حضورا سر و کار ندارم که بخوام براتون ریا کنم
آخه آدم برای کسانی که نمیشناسدشون و هیچ وقت نمی بیندشون برای چی باید ریا کنه؟
اصلا شما میدونید من حالم از خودم بهم میخوره .. چون مطمئنم اگر شما از اعمال من خبر داشتید حتی حاضر نبودید جنازه من رو دفن کنید

اما به نظر من زرنگ کسی هست که بتونه از این نوشته ها استفاده کنه و در زندگیش به کار ببنده
این نوشته ها یه جورایی تجربیات من و اتفاقاتی است که در طی روزهای زندگی برام اتفاق افتاده

ببخشید اگر بدی یا خوبی از من دیدید حلال کنید
شاید این وبلاگ رو هم مثل وبلاگ قبلیم حذف کنم


نوشته شده در سه شنبه 91/7/11ساعت 9:49 صبح توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت