سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها معبود من

گاه دلم از غصه های دنیا پیر میشود
گاه غرق شادی و تمنا میشود

گاه برای با تو بودن دلتنگ میشود
گاه از بی تو بودن خرسند میشود

گاه از نگاهی رنجیده خاطر میشود
گاه به پیشنهادی خاطرخواه میشود

گاه مانند دریایی طوفانی میشود
گاه مانند یک برکه آرام و پاک میشود

گاه مرغ هوس باز هر کوی و گذر میشود
گاه صلات و اذان گوی هر کوی و دشت میشود

گاه تنهای تنها میشود
گاه از زیادی یار واقعا گیج میشود

گاه مهربان و رنجیده خاطر میشود
گاه بی مهر و پر از کینه میشود

آخر این دل چیست که اینقدر پر معنا میشود
و گاه نمیشود که نمیشود؟!!!

پ-ن-1- این مطلب مربوط به آرشیو دفترچه خاطراته


نوشته شده در چهارشنبه 90/6/16ساعت 11:52 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

شما یک نفر رو چند بار می بخشید؟
یه بار؟ دوبار؟ سه بار؟
بزارید یه جور دیگه بپرسم:
شما چند بار روتون میشه بخاطر یک کار اشتباه از کسی معذرت خواهی کنید؟
یه بار؟ دوبار؟ سه بار؟
خدایا...
به خاطر یک کار اشتباه بارها و بارها ازت تقاضای بخشش کردم
همش جوابم رو با خوبی دادی و من دوباره اشتباه کردم
دوباره بخشیدی و من دوباره ....

اصلا شما روزانه چند بار میرین در خونه خدا؟
به خاطر چی میرین؟
کارتون گیره؟ گناه کردین؟ مجبورین؟
خدایا هر بار که آمدم از سر اجبار بود، چون پناهی جز تو نداشتم
چه کسی غیر تو می توانست کوله بار گناهم را سبک کند؟
اما به خاطر همه دنیا از تو سپاسگزام
چرا که دست رد به سینه من نزدی و نگفتی هر موقع کار داره یاد من می افته!

پ-ن-1- گاهی اوقات یخورده جلوی خودمون رو بگیریم خیلی جای دوری نمیره                                         
                                                                                                                                               

 


نوشته شده در شنبه 90/5/22ساعت 2:40 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

بعضی وقتها دلم برای دخترا میسوزه
چرا حق انتخاب ندارن؟
ظهر یکی زنگ زد گفت بدو بیا این دختره رو ببین خیلی خوبه. تو دلم گفتم حالا من این دختر رو ببینم، اصلا چون روحش هم خبر نداره شاید راضی نباشه
ثانیا به کسی چه مربوطه که برای من انتخاب کنه؟
حالا این خوبه، چون بی سر و صدا تموم میشه.
پسرها قربونشون برم هزار تا عیب رو دارن میرن خواستگاری، به دختره دسته گل مردم میگن نه! دختر بنده خدا هی میشینه فکر میکنه چرا گفتن نه؟
دیشب داشتم سوره احزاب (آیه 35) رو میخوندم به آیه جالبی برخورد کردم که خداوند‌ در ده مورد،‌ به اوصاف زنان و مردانی که پاداشهای عظیمی در انتظارشان است، پرداخته و در هر ده مورد، به طور مساوی، هم مردان را توصیف کرده، و هم زنان رو
البته عشق اصولا قصه غم انگیزیه. مخصوصا اینکه از طرف دختر باشه و چون دخترا به عشقشون پایبند ترن ، سخت تر از عشقشون میگذرن!
ولی اگه یه دختر از یه پسر خوشش بیاد واقعا باید چکار کنه؟


نوشته شده در سه شنبه 90/5/4ساعت 3:19 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

پارسال ماه رمضون رفتم جایی نماز بخونم
نماز ظهر بود و بیش از 70 نفر آدم تو اون نماز خونه بودن
آخوند اونجا نماز ظهر رو شروع کرد و رکعت سوم تشهد گفت
من که مطمئن بودن که رکعت سومه بلند شدم (چون خودم رکعت دوم به نماز رسیده بودم) و همه با آخونده تشهد گفتن و سلام دادن و خلاصه نماز چهار رکعتی رو سه رکعت خوندن!
برام خیلی جالب بود که این همه آدم حواسشون کجا بوده. از یه طرف به خودم میگفتم چرا بحول الله نگفتی که بقیه بلند شن؟ خلاصه داشتم از خنده میمردم و خیلی هم کنجکاو شده بودم که آخرش چی میشه؟
از یه طرف هم مطمئن بودم که اگر رکعت دوم به نماز نرسیده بودم من هم مثل اونها نماز رو تموم میکردم
خلاصه بعد از نماز همهمه شد و هرکس با بغل دستیش شروع کرد به صحبت کردن
و آخوند رو متقاعد کردن که نماز رو سه رکعت خونده و دوباره نماز ظهر رو اقامه کرد
مهم نیست که آخوند اشتباه کرد. مهم اینه که اون هفتاد نفر بقیه حواسشون کجا بوده؟
واقعا چه نمازیه که ما میخونیم؟
یا خمیازه میکشیم یا حواسمون جای دیگس
یه آیه از قرآن در وصف امثال من نازل شده که بین من و منافقان فرقی نذاشته
"و اذا قامو الی الصلاه قامو کسالی" منافقین هرگاه به نماز می ایستند، با بی حالی و کسلی نماز را میخوانند...


پ ن 1- شاید این مطلب ادامه داشته باشه، شما ادامش رو بنویسید! یا حداقل یه کم فکر کنید
پ ن 2- ماه رمضان دوباره داره میاد. خدا کنه که خداوند یه لطفی کنه قد یه نوک انگشت حال عبادت به ما بده
من تشنگی و گشنگی اجباری نمیخوام
من یه جز قرآن خوندن از روی عادت نمیخوام
من فقط ...


نوشته شده در دوشنبه 90/5/3ساعت 2:21 عصر توسط ناگفته های من و خدا نظرات ( ) |

<      1   2      


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت